مصطفوی، سیدروح‌الله

از ویکی‌ایرانیان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
امام خمینی(ره)
سیدروح‌الله مصطفوی.png
نامسیدروح‌الله مصطفوی
لقب یا شهرتامام خمینی، حاج‌آقا روح‌الله
تاریخ ولادت۰۱ مهر ۱۲۸۱
تاریخ قمری ولادت۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰
محل ولادتخمین (استان مرکزی)
تحصیلاتاجتهاد
حوزۀ علمیهخمین، اراک و قم
آثار مکتوبصحیفۀ امام، رسالۀ توضیح‌المسائل
تاریخ وفات۱۳ خرداد ۱۳۶۸
محل وفاتتهران
محل دفنتهران (بهشت زهرا(س))
وبگاهپرتال امام خمینی

او از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و با برانداختن بنای سلطنت موروثی و مشارکت مردم، توانست حکومتی براساس اسلام بنیان بگذارد. وی اولین رهبر (ولی فقیه) نظام جمهوری اسلامی ایران بود. [۱]

مهم‌ترین دستاوردهای وی، بنیان‌گذاری نظام جمهوری اسلامی در ایران، پیاده‌سازی اصل حاکمیت ولی فقیه در کشور، نگارش بیش از چهل کتاب فقهی، اخلاقی و مذهبی، تأسیس نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین و... هستند. [۲]

شناخت‌نامۀ مختصر

دوران کودکی و جوانی

او فرزند ششم و آخر آیت‌الله سیدمصطفی موسوی و هاجر خانم، از نوادگان آیت‌الله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بود. پدرش که فردی حق‌جو و از هم‌عصران میرزای شیرازی در نجف بود، وقتی روح‌الله حدود ۵ ماه داشت، توسط دشمنان کشته شد؛ در نتیجه او نزد مادر، عمه و دایهٔ شجاعش، ننه‌خاور، بزرگ شد. روح‌الله قسمتی از معارف متداول روز را نزد اقوام و علمای منطقه خواند و در ۱۶سالگی خمین را ترک کرد. ابتدا به اراک و سپس به‌دنبال آیت‌الله حائری به قم رفت و تحصیلاتش را در آنجا ادامه داد. [۳] روح‌الله در نوجوانی تحت تأثیر میرزا کوچک‌خان بود [۴] و حتی یک بار با برادرانش برای میرزا و یارانش آذوقه فرستاد. او در جوانی از شخصیت سیدحسن مدرس تأثیر گرفت. [۵]

دوران میان‌سالی و پختگی

از سال ۱۳۴۰ به‌بعد، با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، مبارزهٔ امام با حکومت پهلوی جدی شد و دست‌گیری او در سال ۱۳۴۲، به قیام ۱۵ خرداد انجامید. مواضع سرسختانهٔ امام علیه لایحهٔ کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳ سبب شد که رژیم او را به ترکیه و پس از آن به نجف تبعید کند. تبعید امام نه‌تنها حرکت انقلاب را متوقف نکرد، بلکه او در تبعید نیز به روشنگری مردم دربارهٔ خیانت‌ها و جنایت‌های رژیم پرداخت. با اوج‌گیری اعتراض‌ها در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. (همان) وی تا پایان عمر، رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشت.

سایر گفتنی‌ها

جد اعلای امام، سید‏‎بزرگ، ملقب به «دین‌علی‌شاه» از سادات هند بود و در کشمیر زندگی می‌کرد. پدربزرگ امام، سیداحمد هندی، از کشمیر به عتبات رفته و بعد به ایران (خمین) هجرت کرد و آنجا تشکیل خانواده داد. [۶] امام دو برادر به نام‌های مرتضی پسندیده و نورالله هندی داشت.

نقل قول برگزیده

از زبان او

‏گفته می‌شود که خروس، هم در عزا و هم در عروسی ذبح می‌شود؛ ملت‌های ضعیف هم‏‎ ‎‏این‌طورند. [۷]

دربارهٔ او

آیت‌الله مطهری، بعد از دیدار امام در پاریس، نظرشان را دربارۀ ایشان این‌طور عنوان کردند: [در ایشان] چهار تا «امَنَ» دیدم: «امَنَ بِهَدَفِهِ»؛ به هدفش ایمان دارد. دنیا جمع بشوند، نمی‌توانند او را از هدفش منحرف کنند. «امَنَ بِسَبیلِهِ»؛ به راهی که برای هدف خودش انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راه خودش داشت. «امَنَ بِقَوْمِهِ»؛ من دیدم در همهٔ رفقا و دوستانی که من سراغ دارم، احدی به‌اندازهٔ ایشان به روحیهٔ مردم ایران ایمان ندارد. افرادی به ایشان می‌گویند کمی آرام‌تر، مردم سرد می‌شوند، مردم از پا درمی‌آیند؛ می‌گوید مردم این‌طور نیستند که شما می‌گویید؛ من مردم را از شما بهتر می‌شناسم. از همه بالاتر: «امَنَ بِرَبِّهِ»؛ در جلسهٔ خصوصی ایشان به من گفت: «فلانی! این ما نیستیم [که این نهضت را ایجاد کرده‌ایم]؛ من دست خدا را حس می‌کنم.» [۸]

در نگاه رهبر

آیت‌الله خامنه‌ای: «راه میان تحجر و خودباختگی، راهی بود که امام انتخاب کرد.» [۹]

نگارخانه

چشم‌ها سخن می‌گویند


چشم‌ها سخن می‌گویند: سیدروح‌الله موسوی خمینی(ره)


روایت‌های برگزیده

داستانک ۱: در وادی عشق

در وادی عشق
زمان وقوع۱۳۵۰
مکان وقوعقم
اشخاص مؤثرامام خمینی (ره)

در وادی عشق، دیگر نباید به عبادت به‏‎ ‎‏چشم وسیله ای برای رسیدن به بهشت نگاه کرد. عبادت؛ با این نگاه دیگر‏‎ ‎‏از ترس جهنم نیست، بلکه نوعی معاشقه است؛ معاشقۀ عاشق است با‏‎ ‎‏معشوق خود. امام می گویند: این عبادتها که ما کردیم، خوبش کاسبی‏‎ ‎‏است.‏ می گویند اگر تمام شروط عبادت را رعایت کنیم، تازه کاسبی کرده ایم؛‏‎ ‎‏در اینجا کاری می کنیم که آنجا جزایش را بگیریم. البته که عاشق این کار را‏‎ ‎‏نمی کند؛ به این معنی که عاشق برای عبادت جزا نمی خواهد، از این کار‏‎ ‎‏لذت می برد. امام بارها در صحبتهایشان گفته اند: ما چگونه باید شکر این‏‎ ‎‏نعمت را به جا بیاوریم که خداوند به ما اجازه داده است که نماز بخوانیم؛‏‎ ‎‏و اجازه داده است به کسی که در نهایت فقر و نیازمندی است در مقابل‏‎ ‎‏کسی که قدرت محض است بایستد و حرف بزند، از این رو نماز در نظر‏‎ ‎‏ایشان یک معاشقه با محبوب است، نه وظیفه ای که مجبور به انجام آن‏‎ ‎‏باشند و از نماز لذت می بردند، چون عبادت را ابراز عشق در برابر‏‎ ‎‏معشوق می دانند. زمان مناسب ابراز این شیفتگی برای امام، شب بود.‏‎ ‎‏اکثر آشنایان اینطور نقل می کنند که امام از سن جوانی نماز شب و تهجد‏‎ ‎‏جزو برنامه هایشان بوده است. من هم از وقتی ایشان را شناختم، شاهد‏این قضیه بوده ام. وقتی در ظلمت و تاریکی نیمه شب آهسته وارد اتاق‏‎ ‎‏ایشان می شدم، معاشقه امام با خدا را احساس می کردم، با چنان خضوع و‏‎ ‎‏خشوعی نماز می خواندند و قیام و رکوع و سجود می کردند که حقاً‏‎ ‎‏وصف ناپذیر است.‏اصلاً نمی توانم راجع به آن لحظات صحبت کنم. تنها احساس می کردم‏‎ ‎‏که در دل شب، با آن خضوع و خشوع، با چشمان اشکبار، به راز و نیاز با‏‎ ‎‏خدا مشغولند. باید بگویم که در آن لحظات، با معشوق حقیقی خودشان‏‎ ‎‏معاشقه می کردند. با دیدن آن لحظات، با خودم فکر می کردم که شبِ امام‏‎ ‎‏به راستی لیلة القدر است. این حالات امام نه یک شب و دو شب، بلکه‏‎ ‎‏یک عمر برقرار بود، چون می گویند که از جوانی این کار جزو‏‎ ‎‏برنامه هایشان بوده است. این را من بخصوص از رمضان سال قبل از‏‎ ‎‏رحلتشان، خوب به یاد دارم. بعضی وقتها، هر بار به دلیلی به نزد ایشان‏‎ ‎‏می رفتم و سعادت پیدا می کردم که با ایشان نماز بخوانم؛ وارد اتاق که‏‎ ‎‏می شدم، می دیدم که قیافه شان کاملاً برافروخته است و چنان اشک‏‎ ‎‏ریخته اند که دستمال، کفاف اشکشان را نمی داد و کنار دستشان حوله‏‎ ‎‏می گذاشتند. ایشان شبها چنین حالتی داشتند. در نامه هایشان به عبادت‏‎ ‎‏خیلی تکیه می کردند، می گفتند:‏ عبادت یک سکوی پرش است. عبادت در واقع معاشقه است بین‏‎ ‎‏عاشق و معشوق. در عبادت از یک سو همه ناز است و از سوی دیگر همه‏‎ ‎‏نیاز؛ یعنی یک کسی که در نهایت فقر به سر می برد، می ایستد در مقابل‏‎ ‎‏کسی که کمال مطلق است و با او سخن می گوید.‏در حقیقت انسان عابد و عاشق، کسی است که شب در مقابل خدا‏‎ ‎‏می ایستد و می گوید: ای همه ناز! پاسخ بده به اینهمه نیاز. این عبادت‏ عارفانه است. دیگر چنین کسی، چنین شخص دلباخته ای از همه چیز‏‎ ‎‏خودش می گذرد؛ نهایتاً از نام خودش و جان خودش نیز فراتر می رود و‏‎ ‎‏هستی خود را فنا شدن در معشوق می داند.‏ در واقع ایشان به نماز با این دید نگاه می کردند: ما ناقص هستیم و هر‏‎ ‎‏کاری از ناقص سر بزند ناقص است. پس، در حیطه واجب که خداوند‏‎ ‎‏است، قرار نمی گیرد؛ یعنی راهی به ساحت او ندارد. بنابراین، وقتی نماز‏‎ ‎‏می خوانیم، نباید فکر کنیم کار مهمی، شایستۀ حضرت حق انجام داده ایم.‏‎ ‎‏پس، چگونه ناقص می خواهد به کامل مرتبط شود؟ این بابی است که خدا‏‎ ‎‏از روی رحمت خود باز کرده، و آن باب عبادت و نماز است. با دریچه‏‎ ‎‏نماز، انسان می تواند به خدا نزدیک شود. همین سوره حمد را ببینید. مگر‏‎ ‎‏ما عقلمان می رسد که چنین حمدی بگوییم؛ ولی خود خداست که اینها را‏‎ ‎‏به زبان ما آورده، و القا کرده، و گفته که وقتی می خواهید با من حرف‏‎ ‎‏بزنید، اینچنین حرف بزنید. در ادعیه هم که دقت کنید، می بینید که‏‎ ‎‏همه اش همین است. حضرت امام می گویند:‏ ما اصلاً نمی توانیم شکر نماز را به جا آوریم. نماز نعمتی است که خدا‏‎ ‎‏داده تا ما بتوانیم به وسیله آن با ساحت قدس الهی ارتباط پیدا کنیم. از‏‎ ‎‏این رو گفته اند صلوة معراج مؤمن است و پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: ‏‏قرة‏‎ ‎‏عینی فی الصلوة‏‏ چشم من در نماز به عالم غیب روشن می شود‏. [۱۰]

داستانک ۲: امانت داری امام خمینی (ره)

امانت داری امام خمینی (ره)
زمان وقوع۱۳۴۰
مکان وقوعقم
اشخاص مؤثرامام خمینی (ره) و صاحبخانه

امام قم که بودند در اوایل زندگیشان مجبور‏‎ ‎‏می شدند خانۀ مسکونی خود را زود به زود ‎‏تعویض کنند گاهی شش ماه می نشستند، صاحبخانه می گفته: خانه را‏ می خواهم. و ایشان مجبور می شدند اسباب کشی کنند. می رفتند یک جای‏‎ ‎‏دیگر، هنوز یک سال نشده، مجدداً صاحبخانه می گفته: خانه را‏‎ ‎‏می خواهم بفروشم یا اجاره را گران می کرده، باز مجبور می شدند‏‎ ‎‏اسباب کشی بکنند. یک دفعه حدود پنج ـ شش ماهی بوده که در خانه‏‎ ‎‏جدید مستقر شده بودند همین خانه ای که در حال حاضر در قم است‏‎ ‎‏ـ صاحبخانه را توی کوچه می بینند؛ صاحبخانه می گوید: با کمال معذرت‏‎ ‎‏می خواستم بگویم مجبورم خانه را بفروشم؛ چون به هفتصد تومان پول‏‎ ‎‏نیاز دارم... شما خانه را عوض کنید؛ اسباب کشی کنید. امام گفتند آمدم‏‎ ‎‏خانه به خانم گفتم: خانم، آقای فلانی را دیدم، گفته منزل را تخلیه کنید.‏‎ ‎‏خانم بدون درنگ پاسخ می دهند: من که دیگر نمی توانم. دائم‏‎ ‎‏اسباب کشی؛ از این خانه به آن خانه؛ من دیگر خسته شده ام.‏ امام گفتند: از حالت خانم یکمرتبه ناراحت شدم. به فکر افتادم که،‏‎ ‎‏ایشان خیلی اذیت می شود. به هر حال باید خانه ای تهیه بکنم. اموالشان‏‎ ‎‏در خمین در دست آقای پسندیده بود؛ امام می گویند: صبح آمدم برای‏‎ ‎‏درس توی صحن نشستم. و با جمعی مشغول مباحثه شدیم. دیدم دو نفر‏‎ ‎‏آقای کت و شلواری آمدند پیش من، گفتند: آقای حاج آقا روح اللّه خمینی‏‎ ‎‏شما هستید؟ گفتم:بله. گفتند: ما یک کاری با شما داریم. گفتم: نیم ساعت‏‎ ‎‏صبر کنید من مباحثه ام تمام شود، بعد. پس از مباحثه به نزد من آمدند و‏‎ ‎‏گفتند: ما بازاری هستیم و از اصفهان آمده ایم. مقداری پول داریم و‏‎ ‎‏می خواهیم به قصد زیارت به عتبات برویم. این پولمان را نمی دانیم چه‏‎ ‎‏کار کنیم؟ آمدیم قم پرسیدیم یک نفر امین به ما معرفی بکنند که ما این‏‎ ‎‏پول را امانت نزد او بگذاریم و به سفر برویم؛ سفر ما معلوم نیست چقدر‏‎ ‎‏طول بکشد، اگر موفق شدیم و رفتیم شاید یک یا دو سال طول بکشد، اگرهم نشد که برمی گردیم؛ ولی از صبح از توی حوزه از هرکس پرسیدیم‏‎ ‎‏یک آدم امین، شما را معرفی کرده اند. ما خیلی گشته ایم حجره به حجره تا‏‎ ‎‏شما را پیدا کردیم؛ حالا این پول را بگیرید. وقتی پول را دادند، گفتم:‏‎ ‎‏چقدر است؟ گفتند: حدود هفتصد تومان. یاد حرف صاحبخانه افتادم که‏‎ ‎‏گفته بود من معطل پول هستم و هفتصد تومان احتیاج دارم. اگر شما این‏‎ ‎‏پول را به من ندهید مجبورم این خانه را بفروشم که کارم درست بشود.‏‎ ‎‏بلافاصله به فکرم رسید که پول را می گیرم و به صاحبخانه می دهم. رو‏‎ ‎‏کردم به آنها و گفتم: آیا می توانم این پول را مصرف بکنم و وقتی شما‏‎ ‎‏بازگشتید پس بدهم؛ یا اینکه باید همین پول بماند تا شما بیایید؟ آنها‏‎ ‎‏گفتند: نه، فرقی نمی کند. من گفتم: این پول را مصرف می کنم وقتی آمدید‏‎ ‎‏همان مقدار را پس خواهم داد، در غیر این صورت باید همین را حفظ کنم.‏‎ ‎‏آنها گفتند: شما خودتان مختار هستید و ما این را می گذاریم می رویم؛ اگر‏‎ ‎‏ما مُردیم، شما مختارید هرگونه که خواستید مصرف کنید و اگر زنده‏‎ ‎‏برگشتیم از شما مطالبه می کنیم. خلاصه اختیار تام به ایشان می دهند. امام‏‎ ‎‏صبح که از منزل بیرون آمدند، ظهر با هفتصد تومان برمی گردند. پول را به‏‎ ‎‏صاحبخانه می دهند. سپس نامه ای هم برای آقای پسندیده که در خمین‏‎ ‎‏بودند می نویسند که شما سهمی که من دارم، بفروشید و پولی برای من‏‎ ‎‏تهیه کنید و بفرستید. امام می گویند: اتفاقاً مسافری آمد و مطلع شدم که‏‎ ‎‏می خواهد به خمین برود. من هم آن نامه را به او دادم تا به دست آقای‏‎ ‎‏پسندیده برساند. آن مسافر گفت: آقای شیخ... قرار است فردا و پس فردا‏‎ ‎‏از خمین به مقصد مشهد حرکت کند، اگر ان شاءاللّه به موقع برسم به او‏‎ ‎‏سفارش می کنم که جواب نامه را هنگام عزیمت به مشهد برایتان بیاورد. امام گفتند: او از این طرف رفت و یکی دو روز بعد نامه و پول توسط‏ مسافر دیگر از سوی آقای پسندیده آمد. آقای پسندیده سهم مرا از خانه‏‎ ‎‏محاسبه و حدود هفتصد تومان توانستند تهیه کنند و بفرستند و در نامه‏‎ ‎‏نوشتند که همین مقدار را توانستم تهیه کنم؛ مابقی را در آینده تهیه و‏‎ ‎‏ارسال خواهم کرد. آن پول را گرفتم گذاشتم زیر تشکم. چند روزی‏‎ ‎‏گذشت آن دو نفر بازاری آمدند و گفتند: ما نتوانستیم برویم. امام گفتند:‏‎ ‎‏من یکمرتبه فکر کردم اگر پول اینها نبود من هرگز به فکر خرید خانه‏‎ ‎‏نمی افتادم زیرا کاملاً مأیوس بودم که در این زمان کوتاه بتوانم پول تهیه کنم‏‎ ‎‏از طرف دیگر اگر این پول به من نرسیده بود و اینها می آمدند، از‏‎ ‎‏شرمندگی چه می کردم؛ حق داشتند بگویند این جوری امانتداری‏‎ ‎‏می کنی؟! البته گفته بودم ممکن است مصرف کنم؛ اما یکمرتبه متوجه‏‎ ‎‏شدم چقدر خدا به من لطف کرده است.[۱۱]

داستانک ۳: خواب پیروزی انقلاب

خواب پیروزی انقلاب
زمان وقوع۱۳۴۳
مکان وقوعنجف
اشخاص مؤثرامام خمینی (ره) و آیت اله طباطبایی
وجه هویت‌سازیتربیت شاگرد

شبی در خواب دیدم که در ایران ، آشوب و جنگ است ، به خصوص در خوزستان . سر تمام نخلهای خرما قطع شده یا سوخته بود و در این جنگ ، یکی از نزدیکان من شهید شده بود . این جنگ که خیلی طولانی شده بود و فرماندهی اش را هم سیدالشهداء (ع) بر عهده داشتند ، با پیروزی ایران تمام شد ...از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف ، این خواب را برای ایشان تعریف کردم . ایشان تبسمی کردند و فرمودند : " این جریان واقع خواهد شد" عرض کردم : چطور آقا ؟! فرمودند : "بالاخره معلوم می شود" من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: "من یک نکته به تو می گویم ، ولی باید تا زمانی که من زنده هستم جایی بیان نشود.زمانی که در قم در خدمت مرحوم والد شما بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم ، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی دانستند . روزی ایشان ( آیت الله شاه آبادی ) برای من مسیر حرکت را بیان کردند و فرمودند : تو انقلاب خواهی کرد و پیروز هم می شوید و جنگی برایتان در خوزستان رخ می دهد که یکی از اقوام ما نیز در آن جنگ به شهادت نائل خواهد شد. سپس فرمودند: حالا البته زود است ، تا آن زمانی که این مسیر شروع شود زود است اما می رسد." این حرف امام تا وقوع انقلاب و حتی تا جنگ ایران و عراق به یاد من نماند .، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم . تا اینکه در یکی از سفرهایی که به جبهه رفتم ، ناگهان چشمم به نخلهایی افتاد که سرشان قطع شده یا سوخته بود . در آن زمان به یاد آن خواب افتادم . انعکاس خبر تبعید حضرت امام رحمه الله به ترکیه و دستگیری حاج آقا مصطفی رحمه الله ، قم، مشهد و تهران را به حالت تعطیل درآورد و در بسیاری از شهرها تظاهرات به راه افتاد. تظاهرات و تعطیل و اعتصاب در برخی از شهرستانها تا سی روز ادامه یافت و سیل تلگراف ها و پیام ها و اعلامیه ها در حمایت از رهبر نهضت اسلامی ایران و اعتراض به تبعید ایشان، به سوی تهران و ترکیه سرازیر گردید. در اکثر شهرها نیز مراسم نمازجماعت به عنوان اعتراض به تبعید غیرقانونی امام رحمه الله تعطیل شد و ائمه جماعات و وعاظ از رفتن به مساجد خودداری نمودند. تبعید حضرت امام رحمه الله بازتاب گسترده ای در سطح جهان داشت. خبرگزاری ها، رسانه های گروهی، احزاب و شخصیّت های بین المللی، هریک برداشت های متفاوتی داشتند. مطبوعات وابسته به جهان خواران غرب و کارتل ها و تراست های جهانی تا آن جا که توانستند بر امام رحمه الله تاختند. در برابر، مطبوعات وابسته به بلوک شرق و کمونیست، از آن جا که امام رحمه الله حرکت پرخاش جویانه و قهرآمیزی علیه امپریالیسم آمریکا آغاز کرده بود تا حدی جانب داری کردند. خلع لباس در تبعید ساواک برای درهم شکستن روح مقاوم امام رحمه الله دستور داد که ایشان را، به بهانه آن که پوشیدن لباس روحانیان ایران در ترکیه ممنوع است، خلع لباس کنند. علی رغم مخالفت شدید حضرت امام رحمه الله مأموران ایشان را از پوشیدن لباس مقدّس خود بازداشتند و مجبور کردند تا لباس روحانیان کشور ترکیه را بر تن کند. این رفتار اهانت آمیز و ظالمانه، نه تنها نتوانست روح مقاوم و استوار امام رحمه الله را درهم بشکند، بلکه بردباری، ایستادگی و سازش ناپذیری امام رحمه الله را فزونی بخشید و دشمن را مأیوس ساخت. پس از گذشت یازده ماه از اقامت امام خمینی در ترکیه، ساواک مجبور شد بر اثر فشار افکار عمومی، ایشان را به عراق منتقل نماید.رژیم شاه که در خصوص انتقال امام به نجف اشرف با دولت عراق به مذاکره نشسته بود، شرط کرده بود که آن دولت از امام استقبال رسمی نکند و تبلیغاتی نیز به انجام نرساند.در مقابل، دولت ایران نیز متعهد شده بود امام را به عنوان تبعیدی به عراق نفرستد و دخالتی در مدت اقامت ایشان نکند. تحلیل ساواک از انتقال امام به نجف اشرف این بود که فضای غیر سیاسی و راکد حوزه علمیه نجف از یک سو و وجود مراجع سر شناس در آن از سوی دیگر، موجب انزوا و افول تدریجی روحیه انقلابی و سیاسی ایشان شده، اسباب خاموشی اعتراضات داخلی مردم ایران را فراهم سازد. شرایط غیر سیاسی نجف، دشواری هایی برای امام فراهم ساخت و تا مدتی او را در عمل از ادامه فعالیت های سیاسی باز داشت.مهم ترین دل مشغولی امام، آغاز دروس حوزه در مسجد شیخ مرتضی انصاری بود که علی رغم شایعات و جو سازی های عده ای، به تدریج به یکی از محافل علمی قوی در نجف مبدل شد و شاگردان زیادی به دور او گرد آمدند.[۱۲]

داستانک ۴: قیام علیه شاه

قیام علیه شاه
زمان وقوع۱۳۴۴
مکان وقوعترکیه
اشخاص مؤثرامام خمینی(ره) و امام موسی صدر
وجه هویت‌سازیشجاعت

با تبعید امام به ترکیه، امام موسى صدر به واتیکان سفر می‌‏کند و طى ملاقاتى طولانى و فشرده، از پاپ می‌‏خواهد که براى رهایى امام از تبعید اقدام کند. در اروپا نیز بیانیه‌‏هاى متعددى توسط برادران انجمن اسلامى سازمان UMSO در حمایت از امام و قیام روحانیت در ایران صادر می‌‏شود. در تهران و قم و مشهد، در بازار و دانشگاه نیز اعتراضات به تبعید امام ادامه یافت. سرانجام امام و حاج‌آقا مصطفى در ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ از ترکیه به عراق تبعید شدند. شاه خیال می‌‏کرد شرایط حوزۀ نجف امام را در خود تحلیل برده و حرکت ایشان به خاموشى خواهد گرایید. گفتگوى ایشان با آیت‏الله حکیم در نجف در همان روزهاى اول ورودشان، روشنگر همه چیز هست، الاّ سکوت و یا تصمیم به سکوت پیرامون حوادث ایران. چند روز پس از تبعید امام از ترکیه به عراق، ایشان در نجف اشرف به دیدار مراجع تقلید رفت...

  • امام خمینى: «خوب است براى تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‏جا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه می‌‏گذرد. در زمان مرحوم بروجردى عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره حمل بر صحت می‌‏کردم و می‌‏گفتم مطالب را به ایشان نمی‌‏رسانند. نسبت به جناب عالى هم این‌‏طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی‌‏رسانند؛ والا شما هم ساکت نمی‌‏ماندید. در تهران به عنوان ۲۵ سال سلطنت پهلوى جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر براى مصارف جشن گرفتند.
  • آیت‌‏الله حکیم: شما که این‏جا هستید، به من لطفى ندارد ایران بروم؛ وانگهى چه می‌‏شود کرد؟ چه اثرى دارد؟
  • امام خمینى: قطعاً اثر دارد؛ ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم. چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند، قطعاً مؤثر است.
  • آیت‏‌الله حکیم: اگر احتمال عقلایى نیز داشته باشد و از طریق عقلایى اقدام شود خوب است.
  • امام خمینى: قطعاً تأثیر دارد، چنان‌چه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصود، اقدام علما و عقلای ملت است.
  • آیت‌الله حکیم: اقدام حاد کنیم، مردم از ما تبعیت نمی‌‏کنند؛ براى دین سینه چاک نمی‌‏کنند.
  • امام خمینى: عرض کردم که مردم در پانزده خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند.
  • آیت‌الله حکیم: اگر قیام کنیم و خونى از بینى کسى بریزد، سروصدایى بشود، مردم به ما ناسزا می‌‏گویند و سروصدا راه می‌‏اندازند.
  • امام خمینى: ما که قیام کردیم از احدى به‌جز مزید احترام و سلام و دست‌بوسى ندیدیم و هر که کوتاهى کرد، حرف سرد شنید و مورد بى‏ارادتى مردم واقع شد. در تبعید ترکیه به یکى از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم. اهالى آن ده گفتند وقتى آتاتورک مشغول عملیات ضد دینى خود شد، علماى ترکیه جمع شدند و به‌اتفاق مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علماى ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آن‏ها سنى هستند. وقتى خطر را به دین اسلام نزدیک می‌‏بینند، چهل نفر کشته می‌‏دهند. ولى ما، علماى شیعه، در این خطر عظیمى که بر دیانتمان وارد آمده، خون از دماغمان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگرى). واقعاً جاى خجلت است.
  • آیت‌الله حکیم: چه باید کرد؟ بایستى احتمال اثر بدهیم؛ کشته دادن چه اثر دارد؟
  • امام خمینى: عملیات ضد دینى دو جور است. یکى مثل رضاخان، بی‌‏دینى می‌‏کرد و می‌‏گفت «من می‌‏کنم» و نسبت به شرع نمی‌‏داد. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهى از منکر بود. ولى شاه فعلى هر عمل ضد قرآن و مذهب می‌‏کند و می‌‏گوید: از دین است، نظر قرآن چنین است، من از قرآن کریم می‌‏گویم. این بدعت عظیم که بر اساس دیانت لطمه وارد می‌‏کند قابل تحمل نیست. باید جانبازى کرد، بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتى دین مورد حمله واقع شد، عده‌‏اى از علماى شیعه قیام کردند و دسته‌‏اى از آن‏ها کشته شدند.
  • آیت‌الله حکیم: تاریخ چه فایده‌‏اى دارد؟ باید اثر داشته باشد.
  • امام خمینى: چطور فایده ندارد؟ مگر قیام حسین ابن‌على ـ علیهم السلام ـ به تاریخ خدمت مؤثرى نکرد؟ و چه بهرۀ بزرگى از قیام آن حضرت می‌گیریم؟
  • آیت‌الله حکیم: راجع به امام حسن چه می‌فرمایید؟ ایشان که قیام نکردند.
  • امام خمینى: اگر امام حسن هم به‌اندازۀ شما مرید داشت، قیام می‌کرد. در اول امر قیام کرد، دید مریدها فروخته شده‌اند، لذا فتح نکرد. اما شما در تمام ممالک اسلامى مقلد و مرید دارید.
  • آیت‌الله حکیم: من که نمی‌بینم کسى را داشته باشم که اگر اقدامى کردیم، تبعیت نماید.
  • امام خمینى: شما اقدام و قیام نمایید، من اولین کسى خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد.
  • آیت‌الله حکیم: لبخند و سکوت...»

حاکمیت ارتجاع بر اوضاع نجف به حدى بود که امام دوران اقامت خود را در نجف از تلخ‌ترین دوران حیات خود می‌نامند. [۱۳]

داستانک ۵: صدای پرخاش ماموران

صدای پرخاش ماموران
زمان وقوع۱۳۴۳
مکان وقوعقم - ترکیه
اشخاص مؤثرامام خمینی (ره) و همسرشان

من نیز با صدای پرخاش مأموران از خواب بیدار شدم و دیدم روی بام پر از مأمور است. از شدت ترس، لرزم گرفت. لرزشم به اندازه ای بود که هر چه پتو روی خودم می انداختم گرم نمی شدم. در آن حال آقا از اتاق بیرون رفتند و به مأموران نهیب زدند چه خبر است؟ چرا اینطور می کنید؟ شما مرا می خواهید، من هم خواهم آمد. سپس آقا مهرش را به من سپرد و گفت: آن را حفظ کن تا بگویم به چه کسی بدهی و با من خداحافظی کرد. مأموران نیز از بام پایین آمدند و آقا را بردند. احمد با نگرانی از خواب پرید و پرسید چه شده؟ گفتم: ساواکی ها پدرتان را مانند بار پیش گرفتند و بردند. هنگامی که آقا را به ترکیه بردند تا چند ماه از ایشان هیچ خبری نداشتیم، آیت الله پسندیده تصمیم گرفتند به ترکیه بروند و آقا را ببینند اما با مخالفت ساواک روبه رو شدند، تا اینکه آقای فضل الله خوانساری داماد آیت الله سید احمد خوانساری از علمای تهران موفق به کسب اجازه از رژیم شد تا به دیدار امام برود. وی پیش از سفر نزد ما آمد تا اگر نامه یا پیغامی برای آقا داریم بگیرد و برای آقا ببرد. ما کمی شیرینی تهیه کردیم و به او دادیم. آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی هم یک گونی برنج برای آقا فرستاده بود. آقا فضل الله به ترکیه رفت، اما اجازه نیافت به بورسا برود و آقا را برای این دیدار با استانبول آورده بودند. آقا به او گفته بودند: چنانچه مسافری به ترکیه آمد، مفاتیح الجنان و تحریرالوسیله مرا برایم بفرستید.پس از گذشت یازده ماه از سوی دولت ترکیه برای آنها پیغام می آورند که دوره اقامت شما در اینجا خاتمه یافته است و ما فقط یک سال با شاه ایران توافق کرده بودیم که شما را بپذیریم. پس از آنکه مقامات ترکیه ما را تا فرودگاه بردند و سوار هواپیما شدیم از اینکه دیدیم مأموری ما را همراهی نمی کند احساس آزادی کردیم . به بغداد که رسیدیم به صرافی رفتم تا پولمان را تبدیل کنم اما آنجا ارز ما را (پول ترکیه) نپذیرفتند. به کاظمین رفتیم از راننده تاکسی خواستم تا نزدیک حرم توقف کند تا به صحن بروم و از طلبه ای پول بگیرم البته پیشنهاد کردم ساعت را نزد او گرو بگذارم، اما او نپذیرفت وارد صحن شدم و از طلبه ای پول گرفتم و پس از خداحافظی با راننده به مسافرخانه اخوان که در سفر پیش به آنجا رفته بودم، رفتیم. به شیخ نصرالله خلخالی که در نجف ساکن بود تلفن زدم و ماجرا را تعریف کردم. او هم خبر ورود ما را به طلبه ها داد و آن ها نیز با چندین اتومبیل برای دیدار ما به کاظمین آمدند. آقای خلخالی پیشنهاد کرد ما چند روزی به کربلا برویم تا در نجف خانه ای برایمان آماده کند و به خانه خودمان وارد شویم؛ زیرا او معتقد بود ورود ما به هر خانه ای مایه گلایه دیگر دوستان می شود. ما نیز به کربلا رفتیم. آنجا هم آقای خلخالی خانه و وسایل لازم را آماده کرده بود. در کربلا نیز پیشواز باشکوهی از آقا صورت گرفت. آیت الله سید محمد شیرازی که در صحن امام حسین(ع) نماز جماعت می خواند از آقا خواست تا در جای او نماز را اقامه کنند. نماز پرصلابت و با شکوهی در صحن بر پا شد.[۱۴]

پیامک ۱: شهادت حاج آقا مصطفی و فعالیت های مبارزاتی

شهادت حاج آقا مصطفی و فعالیت های مبارزاتی
زمان وقوعدهه ۱۳۵۰

پس از شهادت حاج آقا مصطفی فعالیت‌ها اوج گرفته بود، رژیم شاه بر مبنای قرارداد الجزیره به عراقی‌ها فشار می‌آورد تا جلوی فعالیتهای مبارزاتی امام را بگیرند. عراقی‌ها هم روز به روز محدودیت را شدیدتر می‌کردند تا این که یک روز مرا خواستند و رسماً پیامی برای امام به من دادند مبنی بر اینکه ما در عین حال که به شما احترام می‌گذاریم ولی به خاطر روابط با شاه محذوراتی داریم از این رو از شما می‌خواهیم که رعایت شرایط ما را بنمایید و فعالیتهای شما علیه شاه به صورت علنی نباشد. وقتی این پیام را برای امام بردم فرمودند: این آغاز کار است. شما به بعثی‌ها بگو من چنین چیزی را نمی‌پذیرم، من نمی‌توانم ساکت باشم ولی در ایران کسانی که به من اعتقاد دارند مبارزه کنند و خون بدهند. اگر اینها نمی‌خواهند من اینجا باشم من می‌روم به جای دیگر و حرفم را می‌زنم.[۱۵]

پیامک ۲: پنهان کاری در امور سیاسی

پنهان کاری در امور سیاسی
زمان وقوعدهه ۱۳۵۰

امام در نجف برنامه‌ای را که برای آینده داشتند حتی برای نزدیک ترین و موثق ترین افراد خود بازگو نمی‌کردند. مگر آن که ضرورتی اقتضا کند. در نجف گاهی اتفاق می‌افتاد که اعلامیه امام به ایران رسیده و در سطح وسیعی پخش شده بود ولی حتی مجاهد شهید سید مصطفی خمینی هنوز از صدور آن خبر نداشتند. جالب آن که مرحوم حاج سید مصطفی گاهی خودش صدور اعلامیه را به امام پیشنهاد می‌داد و بر آن اصرار می‌ورزید و امام نظر او را می‌پذیرفتند و اعلامیه را صادر می‌کردند. لکن به او نمی‌گفتند که پیشنهاد تو عملی شده است. حاج آقا مصطفی می‌گفت گاهی فقط از حالت چشمان امام می‌توانستم دریابم که پیشنهاد من تا چه پایه مورد پذیرش ایشان قرار گرفته است. البته این بدان معنا نبود که امام به آقا مصطفی اطمینان نداشتند شاید اطمینانی که امام به ایشان داشتند به کمتر کسی داشتند منتهی امام مقید بودند که در امور سیاسی حداکثر پنهان کاری رعایت شود.[۱۶]

پیامک ۳: ایستادن علیه شاه

ایستادن علیه شاه
زمان وقوعدهه ۱۳۵۰

عتبات مشرف شده بودند از ترس ساواک در بازگشت به ایران نمی‌خواستند امام را در ملا عام ملاقات کنند. از حقیر خواستند یک ملاقات خصوصی با امام در منزل داشته باشند که از طریق مرحوم شهید حاج آقا مصطفی وقت گرفته شد. امام برای آنها سخنانی به این مضمون بیان کردند: طبیعت اینها (شاه و ایادی او) مثل سگ درنده است. اگر در مقابل سگ درنده بایستید و دست به روی آن بلند کنید جا می‌خورد و اگر تهاجم کردید پا به فرار می‌گذارد ولی اگر مقابل آن جا خالی کردید، ترسیدید و خودتان را باختید و حالت عقب نشینی به خود گرفتید به طرف شما هجوم می‌آورد و تا پای شما را نگیرد و شما را از پا در نیاورد رهایتان نمی‌کند. اینها اول از شما می‌خواهند که مطالب کذا را نگوئید اگر تسلیم شدید، می‌خواهند که درباره فلان مسأله هم حرفی نزنید. اگر عمل کردید به شما می‌گویند به فلان کس دعا کنید و بعد تأیید لوایح را از شما می‌خواهند عاقبت هم از شما می‌خواهند که در خدمت ساواک قرار گیرید و برای آنها گزارش هم بدهید. بالاخره ما باید یک جایی جلوی آنها بایستیم و چه بهتر که این کار را در همان قدم اول بکنیم که در این صورت وادار به عقب نشینی خواهند شد و حتماً موفق خواهید بود. [۱۷]

پیامک ۴: وحشت از سخنان تند امام (ره)

وحشت از سخنان تند امام (ره)
زمان وقوعدهه ۱۳۵۰

در ایامی که رژیم شاه کردهای عراق را در کردستان عراق بر علیه حکومت مرکزی تحریک به شورش و آشوب کرده بود. یک شب متوجه شدیم چند نفر از بغداد از طرف حکومت بعث آمده‌اند که با امام ملاقات کنند و از ایشان نوشته‌ای علیه شاه راجع به مالکیت و تسلط عراق بر اروند رود بگیرند. آنها حرفهایشان را که زدند امام سخنان تندی به آنها گفتند به نحوی که کسی که برای ترجمه بیانات آمده بود بیش از یکی دو جمله را نتوانست از ترس بعثیها ترجمه کند. وحشت کرد و عذر خواست که من نمی‌توانم این مطالب را ترجمه کنم. امام عذر او را پذیرفتند. بعد یک نگاهی به مجلس کردند (کسی را برای ترجمه خواستند) من جلو آمدم و گفتم من آماده هستم تا اگر اجازه بفرمائید ترجمه کنم. امام خطاب به آنان با صراحت هرچه تمام فرمودند: شما در حال جنگ و ستیز با حکومت ایران هستید و قضیه‌ی مناقشات مرزی شما ربطی به ما ندارد و خودتان باید حل کنید. بعد به آنها فرمودند: در کنار شما حکومتی زندگی می‌کرد (اشاره به حکومت رضاخان) روزی که متفقین وارد ایران شدند مردم ایران با سابقه‌ی بسیار بدی که از حمله ارتش دشمن به کشورشان داشتند و نسبت به آیین و سرنوشت خود بیم و هراس داشتند در عین حال همگی از این که سایه‌ی شوم رضاخان از سر آنها کنار می‌رفت خوشحال بودند. از آن حکومت رضاخانی و نحوه کنار رفتن او عبارت بگیرید روزی شما هم کنار خواهید رفت؛ لذا رفتاری نکنید که در روز کنار رفتنتان مردم عراق با تمام مشکلاتی که دارند جشن بگیرند و خوشحال باشند از این که از شر شماها خلاص شده‌اند. جلسه تمام شد و مسئولین رژیم بعث که از خدمت امام بیرون آمدند خیلی پکر و ناراحت بودند و گفتند: این سید کیست که با ما این جور رفتار می‌کند. اما با او چنین و چنان می‌کنیم. حتی به یاد دارم بیوت علمای بسیار بزرگ نجف که زعامت حوزه را عهده دار بودند از این برخورد امام وحشت کردند و گفتند این چه بیان تندی بود که امام داشتند. حالا اگر حکومت بعث با چند تانک و زره پوش به نجف به قصد انتقام جویی حمله کند چه کسی جوابش را خواهد داد. [۱۸]

پیامک ۵: حرکت در خطی مستقیم برای انقلاب

حرکت در خطی مستقیم برای انقلاب
زمان وقوعدهۀ ۱۳۶۰

مرحوم مغنیه از شهر کنعیون جبل عامل لبنان در جلسه‌ای می‌گفتند در یکی از روزهای سرد زمستان در دهه ۱۹۶۰ رهسپار نجف شدم تا درباره توطئه‌هایی که در جهت بی هویت ساختن فرهنگ اصیل اسلامی و بیگانه کردن فرزندان ما با این فرهنگ در منطقه جنوب لبنان در حال شکل گیری است با امام گفتگو و مشورت کنم و می‌دانستم که امام با درک عالی و تشخیص دقیق از توطئه‌های دشمنان اسلام از این مسأله به گرمی استقبال خواهند کرد. وقتی اجازه ملاقات یافتیم وارد اتاق کوچکی شدیم که امام در آن نشسته و مشغول بررسی نامه‌های رسیده از نقاط مختلف جهان بودند، توطئه‌های استعمار در جنوب لبنان را خدمت ایشان مطرح و تقاضای رهنمود کردم. امام که به دقت به سخنان من گوشی می‌دادند پس از پایان صحبت‌هایم دار یک جمله کوتاه فرمودند: بله، باید شاه و حکومت او راسرنگون کرد چون او سرافعی در منطقه است. از این پاسخ امام در شگفت شدم گفتم شاید ایشان متوجه منظور من نشده‌اند. لذا دوباره موضوع را مطرح کردم ایشان باز همان جمله را تکرار فرمودند. اگرچه به هنگام تودیع امام با خودم گفتم چرا امام از این مساله به گرمی استقبال نکردند ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران پی به این نکته بردم که امام با حرکت در خطی مستقیم به هدف مهمتری که در میدان پیکار از اولویت خاصی برخوردار بوده می‌نگریستند. [۱۹]

کلامک ۱ : حکومت عادلانه

حکومت عادلانه
زمان وقوع۱۳۵۸

وقتی حکومت حکومت عادلانه شد، حکومت در خدمت مردم شد، سایه این حکومت بر قلوب مردم است؛ و یک همچو حکومتی می تواند حکومت کند. [۲۰]



کلامک ۲ : رفتار خوب با مردم

رفتار خوب با مردم
زمان وقوعنامعلوم

جدّیت بکنید که با مردم رفتارتان خوب باشد. اینها بندگی خدا هستند. با اینها رفتارتان خوب باشد. همه جا، همه کس، همه مردم با هم، جدیت بکنند که همه با هم خوب باشند؛ یک محیط برادری ایجاد بشود. [۲۱]



کلامک ۳ : زنده نگه داشتن اسلام

زنده نگه داشتن اسلام
زمان وقوعدهه ۱۳۶۰

ملت ایران امروز برای همین معنی که اسلام را زنده کند، و احکام اسلام را زنده کند، قیام کرده است؛ و قیامی کرده است که در تاریخ اسلام، در تاریخ ایران، سابقه ندارد یک همچو قیام ریشه داری و اساس داری هم.[۲۲]


کلامک ۴ : تفرقه

خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.

تفرقه از شیطان است و وحدت کلمه و اتحاد از رحمان است. وقتی که شما الهی شدید، رحمانی شدید، توجه به خدا داشتید، دنبال او دیگر تفرقه حاصل نمی شود، اختلاف حاصل نمی شود. [۲۳]



کلامک ۵ : آسان کردن سختی با عمل خوب

خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است. با عملتان می توانید که شما کاری بکنید که مردم از یاد ببرند آن سختیها و آن زورگوییهای سابق را، و این ذائقه های تلخ را شما شیرین کنید با عمل خودتان، با رفتار خودتان، با مَحبّت خودتان.[۲۴]

پانویس

  1. «امام خمینی»، ویکی‌فقه.
  2. «زندگی‌نامه»، پرتال امام خمینی.
  3. پسندیده، خاطرات آیت‌الله پسندیده (گفته‌ها و نوشته‌ها)، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  4. «در خواب‌های متبرک؛ روایت دیدار آقا روح‌الله با میرزا کوچک»، پرتال امام خمینی.
  5. «زندگی‌نامه»، پرتال امام خمینی.
  6. پسندیده، خاطرات آیت‌الله پسندیده (گفته‌ها و نوشته‌ها)، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  7. خمینی، امام به روایت امام: بازشناسی شخصیت امام از زبان خویش، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  8. مطهری، آیندهٔ انقلاب اسلامی ایران، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  9. خامنه‌ای، «بیانات در مراسم هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمه‌الله)»، پرتال دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای.
  10. یک ساغر از هزار.
  11. یک ساغر از هزار.
  12. «انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن»، بخش تاریخ ایران و جهان تبیان.
  13. «خاطرات دکتر صادق طباطبائی»، مجله گزارش تاریخ، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.:‎خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  14. «از خاطرات همسر امام خمینی(ره)»، سایت خبری تحلیلی جماران.
  15. «حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی»، راسخون.
  16. «حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی»، راسخون.
  17. «حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان»، راسخون.
  18. «راسخون»، حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر کریمی.
  19. «دکتر صاحب حکیم (پزشک عراقی امام در نجف)»، راسخون.
  20. صحیفه امام، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.:‎خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  21. صحیفه امام، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.:‎خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  22. صحیفه امام، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.:‎خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  23. صحیفه امام، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.:‎خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..
  24. صحیفه امام، خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.:‎خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است..

منابع

  • «امام خمینی». ویکی‌فقه. ج. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. ویرایش خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. {{{۲}}} جلد. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است. (منتشرشده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.). خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. بایگانی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. خطا: اگر وارد می‌کنید |تاریخ بایگانی=، باید همچنین مشخص کنید |پیوند بایگانی=. بازبینی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. 
  • خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.


  • خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. «بیانات در مراسم هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمه‌الله)». پرتال دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای. ج. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. ویرایش خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. {{{۲}}} جلد. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است. (منتشرشده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.). خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. بایگانی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. خطا: اگر وارد می‌کنید |تاریخ بایگانی=، باید همچنین مشخص کنید |پیوند بایگانی=. بازبینی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. 
  • خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.


  • «در خواب‌های متبرک؛ روایت دیدار آقا روح‌الله با میرزا کوچک». پرتال امام خمینی. ج. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. ویرایش خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. {{{۲}}} جلد. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است. (منتشرشده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.). خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. بایگانی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. خطا: اگر وارد می‌کنید |تاریخ بایگانی=، باید همچنین مشخص کنید |پیوند بایگانی=. بازبینی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. 
  • «زندگی‌نامه». پرتال امام خمینی. ج. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. ویرایش خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. {{{۲}}} جلد. خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است. (منتشرشده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.). خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. بایگانی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. خطا: اگر وارد می‌کنید |تاریخ بایگانی=، باید همچنین مشخص کنید |پیوند بایگانی=. بازبینی‌شده در خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.. 
  • خطای لوآ: خطای داخلی: مفسر با سیگنال «24» خاتمه یافته است.